حاج آقا؛ هارداسان؟
یک سال از شهادت آیتالله سید ابراهیم رئیسی میگذرد و هنوز صدای فریاد جانسوز مرد آذری هنگام یافتن بالگرد متلاشیشده او در گوشهاست. «حاج آقا؛ هارداسان؟» این سوال نهتنها ناظر بر فقدان یک رئیسجمهور است، بلکه یادآوری ظلم رسانهها به شهید رئیسی در زمان حیاتش و نادیده گرفتن دستاوردهایش است.

یک سال از پرواز مردی میگذرد که در نهایت گمنامی آمده بود و در نهایت مظلومیت رفت؛ رئیسجمهوری که نامش «سید ابراهیم رئیسی» بود، اما تاریخ او را با عنوان «شهید خدمت» به خاطر خواهد سپرد.
این روزها در کوچههای خاطره، همهچیز به یاد میآورد که او چگونه آمد، چگونه ماند و چگونه رفت، او نه با وعدههای رنگارنگ، که با چهرهای ساده، گفتار بیتکلف و عزمی صادق بر مسند نشست؛ وارث دولتی گرفتار بحرانهای تو در تو؛ تورم، کسری بودجه، رکود، کرونا، تحریم و اعتماد ازدسترفته.
دولت را در دست گرفت وقتی که اقتصاد کشور لب پرتگاه بود. تورم بالای ۶۰ درصد، رشد اقتصادی نزدیک به صفر و خزانهای که حتی برای پرداخت حقوق ماهانه کارکنان با مشکل روبهرو بود، اما او بدون آنکه بهانهای بتراشد، دست به اصلاحات زد؛ جلوی چاپ بیرویه پول را گرفت، مسیر بودجهریزی را عوض کرد، فرار مالیاتی را مهار کرد و اولین گامها برای مهار ساختاری تورم را برداشت.
در حوزه تولید و صنعت، او مسیر بازسازی را بدون نمایشهای رسانهای آغاز کرد، فقط در سال دوم دولتش، رشد اقتصادی از مرز ۵ درصد عبور کرد، صادرات غیرنفتی رکورد زد و ایران پس از سالها به باشگاه بریکس پیوست، روابط منطقهای که سالها با همسایگان در بنبست بود، با احیای رابطه با عربستان و امارات و گسترش همکاریهای شرقمحور، نفس تازهای کشید.
رئیسی اهل اقدام بود، نه اتاق فکرهای لوکس، سفر به ۳۱ استان، حضور در صدها شهر و روستا، پیگیری مستقیم پروژهها و پیوسته بودن با مردم، جزو سلوک طبیعی او بود، نه بخشی از تبلیغات دولت، سفر آخرش هم همینگونه بود؛ برای افتتاح سدها و پروژههای آبرسانی، در دل کوهستان، بیهیچ حفاظ مجلل تا شهادت در راه خدمت، نقطه پایان این مسیر شود
زیرساختها در دولت او دوباره زنده شدند؛ طرح نهضت ملی مسکن به راه افتاد، خطوط ریلی و جادهای در استانهای مرزی گسترش یافت، آبرسانی به خوزستان از فازهای جدید گذشت و نیروگاهها بدون انتظار برای سرمایهگذار خارجی افتتاح شدند.
در ماجرای شیوع کرونا، اگرچه دولت رئیسی تنها دو هفته پس از آغاز کارش با موج مرگبار بیماری روبهرو شد، اما با تدبیر، واردات واکسن را آزاد کرد و ایران ظرف کمتر از سه ماه از روزانه ۷۰۰ مرگ به زیر ۵۰ نفر رسید، این اقدام، پایه اعتماد دوباره مردم به دولت را گذاشت.
اما در میان همه این تلاشها، رئیسی نهتنها با جبهه بیرونی تحریمها میجنگید، بلکه با دیوار تردید و هجمه رسانههای داخلی هم روبهرو بود، او از تهمتها رنج میبرد، اما شکایت نمیکرد.
از سکوت برخی نخبگان دلگیر میشد، اما گله نمیکرد. شاید به همین دلیل بود که رهبر انقلاب، در چهاردهم خرداد سال گذشته، هنگام نام بردن از او گفتند: «دلم برای رئیسی سوخت…» این سوختن، حاصل یک عمر خدمت صادقانه، مظلومانه و بدون سهمخواهی بود.
سالی که گذشت، آزمون ما بود، نه او. او به عهد خود با مردم و خدا وفا کرد و تاریخ، دیر یا زود، حقیقت کارنامهاش را روشن خواهد نوشت: مردی که بهجای وعده، عمل کرد؛ بهجای هیاهو، خدمت رساند و در نهایت، پاداش این همه را با خون گرفت.
اکنون در نخستین سالگرد پرواز او، یک حقیقت روشنتر از همیشه در برابر ماست: راه مردان خدمت، با شهادتشان تمام نمیشود؛ آغاز میشود. نام شهیدان رئیسی، رجایی، باهنر و تمام شهدای خدمت، نه فقط در سنگنوشتهها که باید در سطرسطر تصمیمات این ملت زنده بماند، راه آنان، راه پاکدستی، سادهزیستی، ایستادگی و کار برای مردم است و این راه، تا رسیدن به قله عدالت، باید ادامه پیدا کند… با همت مردمی که میدانند سنگر خالی این شهدا را باید با اراده و بصیرت خود پر کنند.
شادی روحش صلوات